اميررضا اظهریاميررضا اظهری، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

امیررضا اظهری

گریه های امیر رضا

1391/9/18 0:10
482 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم رفته بودیم خونه  خاله اعظم اونجا میخواستم ازت عکس بگیرم ؛ به خاطر این الکی تو رو اذیت می کردم تا گریه کنی .منم چند تا عکس انداختم تا بعدا که بزرگ شدی ببینی چه جوری گریه می کردی .همه هم داشتن با من (پدرت) دعوا می کردن که تورو به گریه نندازم .مادرتم خیلی عصبانی شده بود.خلاصه عکسارو انداختمو  الان میتونی ببینی که بابات چه عکاسیه واسه خودش ..............

شرمنده بابا جون خودمم داره گریم می گیره.......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

ninipics
24 آذر 91 18:29
با سلام و عرض ادب اگه مایلین از نوزاد در خواب شیرین شما یا بستگان شما عکس های خلاقانه و حرفه ای در محیط ارام منزل شما یا آتلیه عکاسی ما برای همیشه به یادگار باقی بماند، مقدمتان را برای بازدید از وب سایت خود به دیده می نهیم... امیر رضا جون ناز و دوست داشتنی منتظرتیم www.ninipics.blogfa.com
مامان هدیه
25 آذر 91 14:39
الهی فدات بشم....چرا اینطور گریه میکنی
عمو مهرداد
30 آذر 91 1:35
امیر رضا جان سلام فدات شم گریه نکن من حال باباتو میگیرم که تو رو به گریه انداخته تا هنر عکاسیشو به رخ همه بکشه . باباتو دوباره میفرستم گیلان غرب 2 ماه زیر دست ارتشک! آموزش ببینه ! میفرستمش پست شبانه کنار دکه تلفن و منبع آب ...


ممنون عمو جون ببینم چیکار می کنی با بابام.....
یادش بخیر گیلانغرب چه صفایی بود.......یاده اون روزا افتادم حاج حسین .....ای کاش اونجا بودیم....


عمو مهرداد
3 دی 91 22:53
کد 43 . یادته حسین تخت زیری من بود ؟ جواد (اندی) تخت روبرویی رضا تاریخی و دوستش علیرضا . جواد قرآنی و فررزاد . مسوول غذا شدم دیگه پست شبانه حذف شد برام ... یادش بخیر هفته ای یه بار حموم و تلفن ... نان خرمایی ... رژه باز بستن اسلحه و جناب سروان نصر الهی ... نماز و حسینیه و شب چله تو آسایشگاه ... عکس یادگاری تیر اندازی پست کوهی .. شستن ملافه ها . 10 تا تایت لباسشویی که گرفته بودی همشو دادی به من ... یادش بخیر
رنجبر
6 دی 91 17:24
ای جانم گریه نکن عیب نداره باباها خیلی از این شیرین کاریا میکنن
حالا بخند دنیا برت بخنده کوچولوی بامزه


ممنون زندایی یعنی دایی هم مهلارو اذیت میکنه؟