امیررضای 22 ماهه
سلام پسر گلم
22 ماهگیتو بهت تبریک میگم عزیز مامان البته با تاخیر
عزیزم این 22 ماه خیلی زود گذشت انگار خواب می بینم . ماشالله بزرگ و آقا شدی.
امیررضا جونم امروز 17 روزه که دیگه شیر نمی خوری.اولش خیلی برام سخت بود اما با این مساله خیلی خوب کنار اومدی و زیاد مشکل نداریم تو یه پست دیگه مفصل برات تعریف میکنم تا بدونی چه جوری از شیر دست کشیدی.
این روزا خیلی شلوغتر و لجبازتر از قبل شدی ، بلبل زبون هم شدی عزیزم
از صبح تا شب راه میری و یه لحظه هم نمیشینی منم پشت سرخوت همه جا میکشی و فقط با هم بازی میکنیم بعضی وقتا خیلی خسته میشم ، میشینم اما گریه میکنی که باید سرپا وایستیواقعا کلافه میشم اما چاره ای ندارم ، به حرفات گوش میکنم.
ایشالله وقتی تو هم بزرگ شذی به حرف منو بابایی گوش کنی شیطون بلا.
وقتی دوربینو میارم ازت عکس بندازم نمی ذاری ، دوربینو از دستم میگیری منم مجبور میشم بزارم سرجاش و بی خیال عکس میشم. به همین دلیل کمبود عکس داریم این چندتارو هم به سختی با بابایی انداختیم
عزیزم چی میشه همیشه با اسباب بازیهات بازی کنی.
خوشگلم داری ناهار درست میکنی بابا بیاد بخوریم
اینجا داری دماغتو میکشیانگار یه چیزه اضافی هست درنظرت
محل خاله بازی اینحاست هرروز بازی میکنیم
عزیزم اینجا محل میوه خوردنت هست
جای قشنگی انتخاب کردی هم میوه میخوری و هم بازی میکنی
ای شیطون سیب زمینی هارو از آشپزخونه به پذیرایی پرت میکنی
آفرین پسر گلم که به مامانش کمک میکنه
خیلی قشنگ چیدی رو گاز
احساس میکنم از وقتی شیر نمی خوری لاغر شدی عزیزم