۱۰ ماهگی امیررضا جونم
امیررضا جونم امروز میخوام از شیطونیهای که میکنی برات بنویسم.
پسرم هرروز که میگذره تو بزرگتر میشی ماشاالله و شیرین کاریهای جدید از خودت در میاری چندتاشو برات مینویسم تا بزرگتر که شدی بخونی و ببینی چقدر منو باباتو اذیت کردی
هر روز صبح که از خواب بیدار میشی چهاردست و پا میری تو اتاق خواب وکشوی میزتوالتو باز میکنی و وسایلاشو میریزی بیرون و بازی میکنی تا نیام دنبالت نمیای سراغ صبحانه فقط بلدی شیطونی و شلوغی کنی.
وقتی خونه رو تمیز میکنم و جارو میکشم پشت سر جارو میای و باسیمش بازی میکنی و دسته جارورو از من میگیری ووقتی نمیدم شروع میکنی به گریه کردن
پسرم تو این چند روزه جیغ و داد یاد گرفتی و فقط داد میزنی با داد زدنت به هر چیزی میخوای برسی حتی بعضی وسایلای خطرناک رو که بهت نمیدیم سعی میکنی یه جوری از ما بگیری
ساعت ۲:۳۰ که صدای آیفونو میشنوی میری جلوی در و میدونی که بابایی از سرکار میاد خیلی خوشحال میشی و شروع میکنی به دست زدن ومیپری بغل بابایی
پسرم قبل از اینکه خودمون غذا بخوریم اولش همیشه غذای تورو میدم که سر سفره مارو اذیت نکنی اما ..... وقتی سفره باز میکنم وسط سفره میشینی و حسابی شلوغی میکنی و همه چیو بهم میریزی و نمیذاری غذا بخوریم نوبتی منو بابا غذا میخوریم و تورو نگه میداریم بعضی وقتا هم میزاریم تو تاپ اما گریه میکنی و میخوای بیای بشینی وسط سفره الهی من فدات شم
اسباب بازی های مورد علاقه ات :
کنترل ؛ موبایل ؛ فلش ؛ کیبورد و موس با بقیه اسباب بازیهاتم اصلا کاری نداری فقط با اینا بازی میکنی
با موبایل بابایی خیلی بازی کردی و خوردی تا خرابش کردی ای شیطون بلا
خلاصه این یه سری از کارهایی هست که میکنی بقیه اشم ایشاالله بعداٌ برات مینویسم قربونت برم