اميررضا اظهریاميررضا اظهری، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

امیررضا اظهری

النا و امیررضا

پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
18 دی 1391

النا و امیررضا

پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
18 دی 1391

النا و امیررضا

پسرم این النا جون هستش دختر دوستمون که سال ٩٠ با هم رفته بودیم مکه از اون موقع با هم دوست شدیم و قراره شما هم با هم دوست باشین. النا جون 5 ماهه است و چون از تو کوچکتره و خودش نمی تونست راه بره شما هلش میدادی و اونم حسابی ذوق کرده بود. قربون پسر فداکارم برم که به کوچکتر از خودش کمک میکنه ...
18 دی 1391

امیررضای کنجکاو

پسرم واقعا خیلی شیطون شدی دیگه نمیدونم از دستت چیکار کنم اینارو برات مینویسم تا بزرگ شدی نگی من شیطون نبودم. همه کشوهای آشپزخانه رو باز میکنی تا ببینی چی گذاشتیم توش و هر چی دم دستت میاد مندازی بیرون.     کابینتهارو یکی یکی باز میکنی هر جا میری پشت سرت میام مبادا خرابکاری کنی.     همه وسایلهای آشپزخانه رو جمع کردم از دستت چون همه جارو بهم میزنی هر چی  پیدا میکنی میندازی پذیرایی به خاطر این هیچی دم دستت نیست. خونه رو که تمیز میکنم از زیر مبل همه چی پیدا میکنم مخصوصاٌ سیب زمینی و پیاز.      پسرم اسباب بازیهاتو ول کردی و فقط با فلش بازی میکردی و گمش میکردی با...
17 دی 1391

امیررضای کنجکاو

پسرم واقعا خیلی شیطون شدی دیگه نمیدونم از دستت چیکار کنم اینارو برات مینویسم تا بزرگ شدی نگی من شیطون نبودم. همه کشوهای آشپزخانه رو باز میکنی تا ببینی چی گذاشتیم توش و هر چی دم دستت میاد مندازی بیرون. کابینتهارو یکی یکی باز میکنی هر جا میری پشت سرت میام مبادا خرابکاری کنی. همه وسایلهای آشپزخانه رو جمع کردم از دستت چون همه جارو بهم میزنی هر چی پیدا میکنی میندازی پذیرایی به خاطر این هیچی دم دستت نیست. خونه رو که تمیز میکنم از زیر مبل همه چی پیدا میکنم مخصوصاٌ سیب زمینی و پیاز. پسرم اسباب بازیهاتو ول کردی و فقط با فلش بازی میکردی و گمش میکردی بابایی برات یه فلش خرید مخصوص خودت و ...
17 دی 1391